Web Analytics Made Easy - Statcounter

سردار غلامحسین غیب‌پرور در جمع مردم عزادار لامرد و در مراسم وداع با پیکر شهید اسکندری گفت: داعش خبیث به نام اسلام، وحشیانه می‌تازد و نوامیس مسلمین و غیر مسلمان را مورد حمله قرار دادند و شهر‌ها را غارت کردند و از هر کردار زشتی کوتاهی نداشتند. ما معتقدیم که داعش زاییده آمریکا است و آمده بودند تا اسرائیل را مستحکم و قدرتمند کنند که به خواست خداوند فروپاشی آن‌ها را در آینده نزدیک خواهید دید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او گفت: فداکاری امثال شهید اسکندری و حججی‌ها باعث شد تا گروهک‌های شیطانی امثال جیش العدل، داعش نابود شوند و صهیونیست‌ها خود را در قفس پنهان کنند و امروز نیز جبهه مقاومت مجهز به سلاح‌هایی است که به راحتی می‌تواند از خود دفاع کنند.

غیب‌پرور گفت:کسانی در جبهه حق ماندگارند که دائماً فعال باشند و جبهه حق دچار غفلت، بی‌کاری، خواب و دچار تردید نمی‌شود.

او گفت: باید در جبهه اسلام باشیم و پرچم جمهوری اسلامی ایران را بلند کنیم و گوش به فرامین امام خامنه‌ای عزیز باشیم و اگر نبودیم در لشکر مقابل هستیم و جای سومی هم نیست.

فرمانده سابق لشکر ۱۹ فجر فارس و همرزم سردار اسکندری گفت: جایگاه شهدای مدافع حرم جایگاهی والا است و شهید اسکندری در جبهه‌های حق علیه باطل همیشه معنویت را سرلوحه تصمیمات خود قرار می‌داد و خستگی برای این مجاهد راه خدا معنایی نداشت.

او گفت: ذکر سیدالشهدا (ع) همیشه بر لبان ایشان بود و در نهایت همچون شهدای کربلا سرش را در راه دفاع از حرم و اهل بیت (ع) فدا کرد، ولی نگذاشت دشمن به حریم اهل‌بیت (ع) نزدیک شود.

غیب‌پرور گفت: جبهه حق که در مقابل آن جبهه باطل است مشخص و هویداست و حسین بن علی (ع) نیز قرآن ناطق و اسم اعظم است. امام حسین (ع) فخر همه کائنات و در عالم مخلوق بی‌مثال است و چه بگوییم که در روز تاسوعای سیدالشهدا (ع) با همه عظمتی که داشت خانواده خود و زبده‌ترین یاران خویش را فدا کرد که اسلام بماند.

جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه امنیتی امام علی (ع) ضمن تشکر از آحاد مردم که در این مراسم با عظمت تشییع شهید اسکندری و تاسوعای حسینی شرکت کردند، گفت:‌ای کاش شما آن روز بودید و عزیز فاطمه میان دو نهر آب ذبح نمی‌شد و اسارتی بوجود نمی‌آمد و اجازه نمی‌دادید یک شش ماهه را به شهادت برسانند.

او گفت: مگر می‌توان باور کرد این قوم ناخلف به نام اسلام و قرآن بیایند و پسر پیغمبر (ص) را با آن وضعیت فجیع به شهادت برسانند که چنین حادثه‌ای در ۱۴۰۰ سال قبل اتفاق افتاد و خداوند خواست تا ما در دوران معاصر باور کنیم.

باشگاه خبرنگاران جوان فارس شیراز

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: شهید اسکندری شهید اسکندری او گفت

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۶۹۲۷۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«آذرخش و رقص فانتوم‌ها» به نمایشگاه می‌رسد

کتاب «آذرخش و رقص فانتوم‌ها» شامل خاطرات آزاده خلبان حسینعلی ذوالفقاری نوشته صادق وفایی توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده و در نمایشگاه کتاب تهران عرضه می‌شود.

به گزارش مشرق، کتاب «آذرخش و رقص فانتوم‌ها» شامل خاطرات آزاده خلبان حسینعلی ذوالفقاری نوشته صادق وفایی به‌تازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده و در سی و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران عرضه می‌شود.

این‌کتاب پس از «بیگانه با ترس» و «شبح دوست‌داشتنی»، سومین‌کتابی است که صادق وفایی درباره خلبانان نیروی هوایی به‌ویژه خلبانان شکاری بمب‌افکن فانتوم F4 نوشته است.

حسینعلی ذوالفقاری متولد ۱۳۳۰ است که پس از ورود به نیروی هوایی، برای آموزش به آمریکا اعزام شد و پس از بازگشت به ایران، هواپیمای فانتوم را برای پرواز انتخاب کرد. ذوالفقاری یکی از خلبانان پایگاه سوم شکاری همدان بود که در دوران خدمت خود با خلبانان و اسطوره‌هایی چون قاسم پورگلچین، محمود اسکندری، داریوش ندیمی، فرج‌الله براتپور، جلیل پوررضایی و … همراه و هم‌نفس بوده است. او از چهره‌هایی چون شهید مصطفی چمران، شهید احمد کشوری و ابوالحسن بنی‌صدر نیز خاطراتی دارد.

این‌خلبان پس از پیروزی‌های مراحل مختلف عملیات بیت‌المقدس که به‌مرور باعث آزادسازی خرمشهر شدند، در روز ۱۸ اردیبهشت یعنی یک‌روز پس از بمباران موفق پل استراتژیک و شناور عراق روی اروندرود توسط محمود اسکندری، در ماموریت بمباران ۴ کیلومتر از جاده عقب‌نشینی نیروهای دشمن در جاده جفیر _ طلاییه، مورد اصابت پدافند زمین به هوا قرار گرفت و با محمدعلی اعظمی خلبان کابین عقب خود به‌طور ناگهانی از هواپیما خارج شد و به اسارت دشمن درآمد. او با تحمل بیش از ۸ سال اسارت و بودن در جمع اسرای مفقودالاثر، شهریور ۱۳۶۹ به میهن بازگشت.

ذوالفقاری از بازگشت از دوران اسارت، در قامت خلبان مسافربری به خدمت پرداخت و چندسال پیش بازنشسته شد.

خاطرات امیر آزاده خلبان ذوالفقاری در «آذرخش و رقص فانتوم‌ها» در ۹ فصل تدوین شده‌اند که عناوین‌شان به این‌ترتیب است: «اتاق بازجویی و آن‌زن نامحترم»، «در ایران اجکت نداریم!»، «پشت پیکر شهدا پناه گرفته‌ایم!»، «مبارزه با دیوارهای زندان»، «شیر حلال!»، «رقص باله فانتوم‌ها بین دره‌ها»، «رویای آن‌بانوی روی‌پوشیده»، «نقشه فرار» و «برنمی‌گردید، زنده بمانید و بپرید بیرون!».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم؛

* بعد از اچ ۳، عملیات‌های مهم ثامن‌الائمه، فتح‌المبین و بیت‌المقدس را داشتیم.

بله.

* که شما در پایان بیت‌المقدس اسیر شدید. گفتید در بازجویی استخبارات وقتی نگهبان بالای سرتان به گردنتان ضربه می‌زد، چون قبلاً یک اجکت دیگر داشتید، درد شدیدی به گردنتان و ستون مهره‌ها هجوم آورد. فکر کنم الان به خاطره اولین اجکتتان رسیده‌ایم؛ زمستان ۱۳۵۹ پیش از آن‌که در فروردین ۱۳۶۰ حمله به اچ‌۳ انجام شود.

بله. مربوط به بمباران العماره است که در مسیر برگشت از آن، اسکندری ناگهان سایت موشک‌های عراقی که دزفول را بمباران می‌کردند، دید.

زدن العماره دوبار انجام شد. بار اول هشت‌فروندی بودیم با لیدری براتپور. اسکندری هم ساب‌لیدر بود. ده روز بعد گفتند: «آن‌جا محل تجمع نیرو است. بروید بزنید!» طبق معمول، بمب‌های خوشه‌ای مال من بود. تمام بمب‌ها را در ارتفاع دویست‌پایی می‌زدیم، ولی این را باید صدپا می‌رفتی بالا. وگرنه مسلح و فعال نمی‌شد.

در مرتبه دومی که رفتیم العماره را بزنیم، من چیزی از هدف و تجمع نیرو ندیدم. برای همین گفتم حیف است بمب‌های گران خوشه‌ای را که برای بیت‌المال است، هدر بدهم. لاشه تانک و نفربر جلویمان بود. به‌همین‌خاطر نزدیم و برگشتیم. سر همین عقیده بود که من شش‌بار با بمب برگشتم و نشستم.

* که خیلی کار خطرناکی است!

بله. بعضی‌ها هم بودند که بمب‌هایشان را در مناطق پرت‌وپلا می‌زدند. نزدیک مرز ناگهان دیدم یکی از هواپیماها دارد با مسلسل جایی را می‌زند. صدایش در رادیو آمد. اسکندری بود: «بچه‌ها هرکه هرچه دارد خالی کند این‌جا. همان‌سایتی است که دزفول را می‌زند. کی بمب دارد؟» گفتم‌: «ذوالفقاری‌ام جناب سرگرد! دارمتان!» گفت: «حسین، یاابوالفضل! همان سایت است! بزنش!» این‌جا بود که حاجی‌ات دیوانه شد. بمب و مهمات داشتم دیگر! اسکندری هم که گفته بود. دیگر حجت تمام بود. گفتم خدایا شکرت! چون افت داشت بمب‌هایم را نزده برگردم! ولی نمی‌خواستم بمب‌ها را هدر بدهم و روی تانک سوخته مصرفشان کنم.

این‌کتاب با ۲۳۶ صفحه و شمارگان هزار و ۲۵۰ نسخه منتشر شده است.

دیگر خبرها

  • «آذرخش و رقص فانتوم‌ها» به نمایشگاه می‌رسد
  • تشییع پیکر شهید مرزبان در قروه
  • زوال اسرائیل در اندیشه امام و رهبر انقلاب
  • تشییع و خاکسپاری شهدای تازه شناسایی شده در خوزستان
  • شهادت یکی دیگر از مرزبانان حمله گروهک‌های معاند در بانه
  • یکی دیگر از مرزبانان حمله گروهک‌های معاند در بانه شهید شد
  • برگزاری مراسم سالگرد پدر ۴ شهید دفاع مقدس در مبارکه
  • دشمنانی که به دنبال ناامیدی مردم ایران بوند در حال نابودی هستند
  • فریاد «مرگ بر اسراییل» در قلب اروپا بیانگر نابودی استکبار است
  • کارگران در خط مقدم جبهه اقتصادی قرار دارند